English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5574 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
fair weather U مناسب برای
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
running U مناسب برای مسابقه دو
in pride of grease U مناسب برای کشتن
airworthy U مناسب برای پرواز
airworthiness U مناسب برای پرواز
cantabile U مناسب برای اواز
winterish U مناسب برای زمستان
suitable for children U مناسب برای بچه ها
skiable U مناسب برای اسکی
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
gressorial U مناسب برای راه رفتن
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
fencible U مناسب برای نرده کشی
office U مناسب برای استفاده در شرکت
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
freight route order U ترتیب حمل و نقل درجاده ها
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
chuckhole U دست انداز یا جای چرخ درجاده
road hog U راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
to hog the road U بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
traffic control U کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
put U بکاربردن
adhibit U بکاربردن
exerting U بکاربردن
putting U بکاربردن
exerts U بکاربردن
puts U بکاربردن
exert U بکاربردن
exerted U بکاربردن
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
powering U زور بکاربردن
powers U زور بکاربردن
powered U زور بکاربردن
equivocating U ابهام بکاربردن
equivocates U ابهام بکاربردن
equivocated U ابهام بکاربردن
power U زور بکاربردن
equivocate U ابهام بکاربردن
mattock U کلنگ دو سر بکاربردن
tautologize U حشوقبیح بکاربردن
cerebration U بکاربردن مغز
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
use U بکاربردن مصرف کردن
uses U بکاربردن مصرف کردن
picks U خلال دندان بکاربردن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
pick U خلال دندان بکاربردن
fish U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fished U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
to use one's d. U عقل یا نظر خودرا بکاربردن
fishes U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
to play upon words U جناس گفتن یا نوشتن تجنیس بکاربردن
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
muscle U استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
nurse U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
muscles U استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
nursed U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nurses U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
convenient <adj.> U مناسب
proper <adj.> U مناسب
exact <adj.> U مناسب
adaptation U مناسب
correct <adj.> U مناسب
congurous U مناسب
by fits and starts U مناسب
incompetent U نا مناسب
becoming U مناسب
real <adj.> U مناسب
true <adj.> U مناسب
fitting U مناسب
pertains U مناسب
vantage U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
assorted U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
pertain U مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
pertained U مناسب
sufficient <adj.> U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
euqal U مناسب
adaptations U مناسب
accurate [correct] <adj.> U مناسب
proper U مناسب
tailored U مناسب
practicable <adj.> U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
serviceable <adj.> U مناسب
handy [useful] <adj.> U مناسب
practical <adj.> U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
handy <adj.> U مناسب
shapeable U مناسب
accomodating U مناسب
semblable U مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> U مناسب
utilitarian [useful] <adj.> U مناسب
purpose-built <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
appropriate <adj.> U مناسب
functional <adj.> U مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
useful <adj.> U مناسب
purposeful <adj.> U مناسب
close fit U مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
beneficial <adj.> U مناسب
fittest U مناسب
fit U مناسب
fits U مناسب
condign U مناسب
apposite U مناسب
optimum U مناسب
valuable <adj.> U مناسب
adaption U مناسب
idoneous U مناسب
oportuneness U مناسب
infelicitous U نا مناسب
relevant U مناسب
advantageous <adj.> U مناسب
helpful <adj.> U مناسب
in point U مناسب
irrelative U نا مناسب
habile U مناسب
fitting bolt U پیچ مناسب
body fit bolt U پیچ مناسب
long- U مناسب بودن
meets U مناسب دلچسب
appropriate U درخور مناسب
appositely U بطور مناسب
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com